باهم برای هم

باهم برای هم

اندیشه جوان زندگی روان
باهم برای هم

باهم برای هم

اندیشه جوان زندگی روان

سازمان مردم‌نهاد

سازمان‌های مردم‌ نهاد  یا   سَمَن   یا   اِن‌جی‌او 

به انگلیسی: Non-governmental Organization و به‌اختصار: NGO

به اَشکال و انحای مختلف در سراسر جهان استفاده می‌شود و با توجه به بافت کلامی که در آن مورد استفاده قرار گرفته، به انواع گوناگون سازمان‌ها اشاره می‌کند.

سازمان مردم‌نهاد، در کلی‌ترین معنایش، به سازمانی اشاره می‌کند که مستقیماً بخشی از ساختار دولت محسوب نمی‌شود، اما نقش بسیار مهمی به‌عنوان واسطه بین فردفرد مردم (اتم‌های اجتماع) و قوای حاکم و حتی خود جامعه ایفا می‌کند.

بسیاری از سازمان‌های مردم‌نهاد غیرانتفاعی نیز هستند. بودجهٔ این سازمان‌ها ازطریق کمک‌های مردمی، سازمان‌های دولتی، توسط خود دولت یا ترکیبی از طرق مذکور تأمین می‌شود. بعضی از سازمان‌های مردم‌نهاد نیمه‌مستقل (QUANGOs) وظایف و کارهای دولتی را نیز انجام می‌دهند.

 برخی از این سازمان‌ها هیچ علاقه‌ای به سیاست ندارند؛ این در حالی است که برخی از آنها به‌منظور تأمین منافع اعضای خود صرفاً به لابی‌گری در دولت می‌پردازند.

از آنجا که اصطلاح «سازمان مردم‌نهاد» بسیار کلی است، بسیاری از این سازمان‌ها ترجیح می‌دهند از اصطلاح سازمان داوطلبانهٔ خصوصی (PVO) یا سازمان توسعهٔ خصوصی (PDO) استفاده کنند.

گزارش تهیه‌شده توسط سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۵ درخصوص حکومت جهانی، نشان می‌داد که در آن زمان قریب به ۲۹٬۰۰۰ سازمان مردم‌نهاد بین‌المللی وجود داشته‌است. تعداد سازمان مردم‌نهاد داخلی کشورها حتی از این رقم نیز بالاتر بوده‌است: حدود ۲میلیون سازمان غیردولتی در ایالات متحدهٔ آمریکا فعالیت می‌کنند که بیشتر آنها در ۳۰ سال گذشته تشکیل شده‌اند. روسیه نیز ۴۰۰۰ سازمان مردم‌نهاد دارد. در هندوستان ۲ میلیون سازمان مردم‌نهاد وجود دارند. روزانه چندین مورد از این سازمان‌ها ایجاد می‌شوند. تنها در کنیا، قریب به ۲۴۰ سازمان مردم‌نهاد در هر سال تأسیس می‌شود.

بیکاری و عوامل موثر آن

در این مقاله بر آن شده ایم تا نگاهی هر چند گذرا بر پدیده بیکاری و عوامل تاثیر گذار بر آن داشته باشیم. بیکاری را می توان از منظرهای متفاوت مورد کنکاش قرار داد و مسلماً پرداختن به چنین موضوع گسترده ای در یک مقاله نمی گنجد ولی سعی بر آن داریم تا نمایه ای از انواع بیکاری و عوامل موثر بر آن را مختصراً بررسی کنیم .

بیکار در اقتصاد به فردی گفته می شود که در سن کار ( ۱۵-۶۵ ) جویای کار باشد اما شغل و منبع درآمدی پیدا نکند.

بیکاری در کشور های مختلف با توجه به نوع فرهنگ و حتی شرایط اقلیمی و اوضاع سیاسی و اجتماعی از علل خاصی ناشی می شود و گاه از عوامل مشترک پیروی می کند. به عقیده برخی از تحلیل گران و محققان عامل اصلی ۷۰ درصد از ناهنجاریهای جامعه ناشی از بیکاری است، زیرا اشتغال می تواند از بروز بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی جلوگیری کند.





انسانها در کوششهای خود همواره سعی دارند نیازهای خود را ارضاء و به غایت مطلوب نزدیک شوند، از این رو اشتغال یکی از راههای اصلی و مهم نیل به این هدف تعریف می شود. همه انسانها به طور غریزی از بیکاری دائم رنج می برند و فراغت بیش از حد را کسل کننده می دانند. به عبارت دیگر لذت فراغت بدون کار و اشتغال قابل سنجش نیست.

اگر چه هر شخصی ویژگیهای شخصیتی و آمادگی ها و تمایلات خود را به محیط کار می برد ولی رفتار و نگرش ا و نسبت به شغلش بیش از هر عامل دیگر تحت تاثیر نوع شغل و شرایط کار و چگونگی برقرار کردن ارتباط با سایر افراد در محیط کاری است. با این اوصاف شخص ممکن است ضمن کار دچار حالتهای مختلفی نظیر احساس رضایت یا عدم رضایت، امنیت و عدم امنیت شغلی، فشار یا استرس و … شود و در مقابل هریک از این حالتها رفتارهای شغلی خاصی را از خود بروز دهد مانند کم کاری، غیبت و رها کردن شغل .

در حالت کلی می توان گفت با توجه به تفاوتهای فردی بین انسانها ( از نظر جسمانی و اجتماعی ) هر فردی قادر است با نوع خاصی از مشاغل حداکثر سازش را داشته باشد. هر جامعه ای برای تداوم حیات خود نیاز به کار دارد و انجام این کار قسمت اعظم از اوقات زندگی او را به خود اختصاص می دهد.

یکی از عوامل مهم در جلو گیری از بروز پدیده بیکاری ، ایجاد رضایت شغلی برای افراد است . با توجه به موارد ذکر شده می توان نتیجه گرفت رضایت شغلی، احساس روانی است که از عوامل اجتماعی نیز متاثر می باشد. از طرفی مطالعه و بررسی تاریخچه توسعه و تحول جوامع صنعتی نشان می دهد که نیروی انسانی ماهر و تعیلم یافته در تبدیل جوامع سنتی به صنعتی تاثیر انکار ناپذیری دارد و به همین اندازه در این تغییر بسیاری از کارگران فاقد این مهارت به جمع افراد بیکار اضافه می شوند.

پدیده بیکاری تا آن زمان که به شکل بسیط و پراکنده در حاشیه جوامع حضور دارد خطری جدی متوجه امنیت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه نیست ولی اگر پدیده یاد شده کم اهمیت تلقی شود، همین موضوع به ظاهر ساده، به تدریج سلامت و امنیت آن جامعه را در معرض خطری جدی قرار خواهد داد.

به هر حال کارکردن و داشتن شغل از ضروریات فردی و اجتماعی است . هر انسانی سر انجام باید عهده دار شغلی شود و به وسیله آن زندگی خویش را اداره و به جامعه خود خدمت کند. دوام یک جامعه به میزان کار افراد آن بستگی دارد و جوامعی پیشرفت می کنند که افراد آن در اشتغال کارآمدترند و سر انجام هر فردی با توجه به رغبتها و استعدادهای خود و نیازهای جامعه ، شغل مناسبی را بر می گزیند. عوامل متفاوتی در انتخاب شغل موثرند که عدم توجه به آنها گاهاً منجر به رها کردن شغل از سوی فرد و بیکاری وی می انجامد از این عوامل می توان به خصوصیات فردی، خصوصیات جسمانی ، تجارب شخص ، راهنمائیهای والدین،امکانات فردی و اجتماعی و .. اشاره کرد.

بیکاری و انواع آن




قبل از اینکه به سراغ بیکاری و انواع آن برویم بهتر است درخصوص چند سوال زیر تامل کنیم:



  • کارچیست؟ کار فعالیتی نسبتاًدائمی است که به تولید کالا و خدمات می انجامد و برای آن دستمزدی در نظر گرفته می شود.
  • چرا انسان به سوی کار می رود؟ قسمت عمده ای از نیازهای آدمی ضمن کار کردن تامین می شود و او به منظور تامین همین نیاز ها است که به کار روی می آورد.
  • بیکار کیست؟ در علم اقتصاد بیکار به کسی گفته می شود که در سن کار ( ۱۵-۶۵) جویای کار باشد ولی شغل یا منبع درآمدی پیدا نکند. اما از نظر مرکز آمار ایران بیکار به کسی گفته می شود که بالای ۱۰ سال داشته و در هفته قبل از آمار گیری فاقد کار است.
  • مهمترین علل بیکاری چیست ؟ البته علل بیکاری بسته به شرایط و اوضاع فرهنگی، اقتصادی، اقلیمی، اجتماعی در کشورهای مختلف می تواند متفاوت باشد ولی عمدتا این پدیده ناشی از عواملی همچون :
  • افزایش جمعیت و کمبود تقاضای نیروی کار
  • گسترش اتوماسیون
  • تبدیل جوامع سنتی به صنعتی

است که در قسمتهای بعدی به آن اشاره خواهد شد.





انواع بیکاری :

بیکاری را می توان به دو قسمت بیکاری ارادی و غیر اداری تقسیم بندی کرد که بیکاری ارادی خود به چهار قسمت دیگر تقسیم می شود. در یک تقسیم بندی دیگر می توان بیکاری را از منظر بیکاری پنهان و آشکار         ( غیر پنهان ) مورد بررسی قرار داد.

 

           ۱) بیکاری ارادی

           ۲) بیکاری غیر ارادی

 

  • بیکاری پنهان
  • بیکاری آشکار ( غیر پنهان )

۱) بیکاری ارادی : این نوع بیکاری به اراده فرد صورت می گیرد و فرد بیکار در دستمزد رایج تمایل به کارکردن ندارد.

۲) بیکاری غیر ارادی : در این نوع بیکاری، فرد در دستمزد رایج مایل به کار کردن است اما شغلی برای او وجود ندارد . این نوع بیکاری بر اثر چسبندگی قیمتها و دستمزدها بوجود می آید و طی سیکلهای تجاری کم و زیاد    می شود. از طرفی در چسبندگی دستمزدها و وقوع رکود، تولید کنندگان ناچارند از میزان استخدام نیروی کار خود بکاهند چون با کاهش قیمتها ( p ) از درآمد تولید کنندگان کاسته می شود . اگر دستمزدها ثابت بماند هزینه تولید کنندگان نیز ثابت مانده ( یا گاهی افزایش می یابد) به این ترتیب از سود آوری آنان کاسته می شود.از طرف دیگر با کاهش قیمتها و عدم کاهش دستمزد اسمی ( .w ) دستمزد حقیقی ( w./P ) افزایش یافته و سطح اشتغال توسط تولید کنندگان کاسته می شود.

 

همانطور که گفته شد بیکاری ارادی نیز خود به ۴ نوع دسته بندی می شود :

  • بیکاری ادواری : به بیکاری بوجود آمده بر اثر سیکلهای تجاری ( رکود و رونق ) گفته می شود. اگر به هنگام رکود دستمزدها متناسب با قیمتها کاسته نشود، مقدار بیکاری افزایش یافته و این افزایش بیکاری را بیکاری ادواری می نامند. این نوع از بیکاری در شرایط اشتغال کامل، صفر بوده و با ایجاد رکود مقدار آن افزایش می یابد.
  • بیکاری ساختاری : به آن مقدار بیکاری گفته می شود که بر اثر نامناسب شدن مهارت و توانائی کاری بخشی از نیروی کار در شرایط پیشرفت تکنولوژی و نیاز به مهارت های بالاتر، چنانچه نیروی کار بازآزموزی نشود ممکن است به بیکاری آنها منجر شود که بیکاری ساختاری نامیده می شود.
  • بیکاری اصطکاکی : به آن مقدار بیکاری گفته می شود که به دلیل تغییر شغل افراد بوجود می آید. به علت اینکه نیروی کار تمامی اطلاعات مربوط به شغلهای موجود را در دسترس ندارد، در صورت از دست دادن یک شغل ممکن است مدتی برای یافتن شغل مناسب بعدی وقت مصرف کند.
  • بیکاری فصلی : به آن مقدار از بیکاری گفته می شود که در یک فصل خاص و به دلیل ماهیت کاهش فعالیت یک بخش خاص طی آن فصل بوجود می آید. مانند بیکاری کشاورزان در فصل سرما .

بنابراین آنچه تا کنون تحت عنوان نرخ بیکاری طبیعی (u   )از آن نام برده می شد عمدتا شامل بیکاری اصطکاکی و با تعریفی گسترده تر شامل بیکاری ساختاری می شود.

اختلاف نظر در بین اقتصاد دانان کلاسیک و کینزی :

کلاسیکها معتقدند در صورت عدم وجود چسبندگی دستمزدها و قیمتها بیکاری غیر ارادی بروز نمی کند و در ضمن با نادیده گرفتن بیکاری فصلی کم و بیش بیکاری برابر با بیکاری طبیعی است. کینزینها نیز بر این باورند که : اولاً : به دلیل وجود چسبندگی دستمزدها و قیمتها که واقعیتی انکار ناپذیر است بیکاری غیر ارادی وجود دارد و ثانیاً : به دلیل وجود توهم پولی در شرایط رکودی، بیکاری می تواند از مقدار طبیعی بیشتر باشد و مقداری بیکاری ادواری وجود داشته باشد.



بیکاری پنهان و غیر پنهان


در بسیاری کشورهای در حال توسعه علاوه بر جمعیت کثیری که به صورت آشکار بیکار هستند، تعداد زیادی نیز بصورت بیکار پنهان وجود دارند. افرادی که به امید پیدا کردن کار بهتر از مناطق روستائی خارج و به شهرها هجوم می آورند ( از حالت بیکار پنهان بصورت بیکار آشکار درمی آیند ) بعلت محدودیت جذب نیروی کار و عدم دارا بودن تخصصها و مهارتهای لازم بصورت بیکار آشکار در می آیند.


بیکار پنهان به شخصی گفته می شود که میزان بازدهی و تولید او نازلتر از آن باشد که می تواند با همان ساعات کار ایجاد کند و یا کار او تغییری در تولید کل بوجود نیاورد، در نتیجه تولید نهائی یک فرد بیکار پنهان، معادل صفر بوده یا بسیار اندک است. بعنوان مثال برای یک کشاورز ایرانی در طول سال ۱۰۸ روز ایام کاری در نظر گرفته   می شود و درواقع وی به دلیل فصلی بودن کار و عدم کارائی زمین برای کشتهای مکرر در مابقی ایام سال بیکار است، لذا کشاورزان می بایست در کنار شغل اصلی خود به مشاغل جانبی دیگری نیز بپردازند.

تعریف دیگری از بیکاری نیز در کشورهای در حال توسعه وجود دارد ، بیکار شخصی است که به دلیل بیکاری و احتیاج مجبور به قبول شغلی است که فکر می کند آن شغل نمی تواند نیازهای او را تامین کند و یا منطبق بر میزان مهارت و تحصیلات وی نیست.

بیکاری در کشورهای درحال توسعه بر خلاف کشورهای پیشرفته صنعتی داوطلبانه نیست، بلکه پدیده ای است تحمیلی، که از طریق اقتصاد محدود این کشورها به افراد بیکار تحمیل شده است.

عوامل موثر بر گسترش بیکاری در جهان :

 

عوامل موثر و تاثیر گذار در بروز و شدت پدیده بیکاری در جهان عبارت است از :

  • افزایش جمعیت و کمبود تقاضای نیروی کار
  • گسترش اتوماسیون
  • تبدیل جوامع سنتی به صنعتی
  • چند شغله بودن

چرا بیکاری بیداد میکند؟؟؟

یکی دیگر از علل بیکاری که بسیار آسان از آن می گذرند

چند شغله بودن برخلاف آنچه تصور می شود تنها مختص کشور ما نیست و بسیاری از کشورها با این پدیده مواجه هستند. تنها فرقی که انواع آن را در کشورهای مختلف از یکدیگر متمایز می کند بستر اقتصادی و فرهنگی جامعه است. با توجه به این بستر ها می توان فهمید که چرا دو یا چند شغله بودن در بعضی کشورها معضل تلقی نمی شود و در برخی دیگر به چنان مشکلی بدل می شود که حتی ارکان اجرایی و قانون گذاری کشور را نیز درگیر خود می کند.

جدا از آن متاسفانه  بانوانی که نقش مدیریت خانه را بیشتر در جامعه  و اشتغال های مربوطه به تربیتی و پزشکی بانوان را دارند،اشتغال های که ذاتا برای مردان است به واسطه بانوان گرامی اشغال و اشباع شده که مسولین به طور کلی از آن چشم پوشی نموده اند.از جمله آن مشاغل مشاغل صنعتی و بندری و حتی حمل و نقل!!!که بهانه مسولین دقت کاری بانوان می باشد در صورتی که منافع در مسائلی غیر از آن ازجمله حقوق و مزایایی بسیار پایین آنان می باشد.













با اشغال یک واحد شغلی، شانس اشتغال دیگران به اندازه یک شغل کاهش می یابد، حال اگر فردی به تنهائی چند واحد شغلی را در اختیار داشته باشد، به همان تعداد شانس اشتغال از دیگرانی که محروم از شغل استاندارد هستند گرفته می شود. شغل دوم علاوه بر اینکه از منظر اقتصادی یک معضل به حساب می آید، دارای اثرات پیدا و ناپیدای دیگری نیز بر زندگی افراد دو یا چند شغله می باشد، شغل دوم فرصت استراحت و تفریح و رسیدگی به امور شخصی و خانوادگی و … را از فرد می گیرد و او را از لحاظ سلامت جسمانی و روانی به مخاطره می اندازد و  بهره وری او را در اجرای وظیفه اصلی اش در شغل اول تحت تاثیر قرار می دهد. اینگونه است که یک معضل اقتصادی مانند سرطان ریشه دوانده و تمام ارکان یک اجتماع را مورد تهدید قرار می دهد.

کمبود تقاضا برای فارغ التحصیلان دانشگاهی و مازاد عرضه آنها دو روی یک سکه هستند و آن ساختار ناکارآمد بازار کار است که از یک سو بصورت خیل عظیم متقاضیان آموزشهای دانشگاهی و از سوی دیگر با یک وقفه زمانی به شکل سیل عظیم دانش آموختگان بیکار نمود پیدا می کند.